زندگینامه کمنیوس:
پیاژه می گوید : کمنیوس در ۲۸ مارس سال ۱۵۹۲ در اوهرسکی برود در موراوی چشم به جهان گشود . در اوایل کودکی یتیم شد، کسانی که سرپرستی او را به عهده گرفته بودند به قدری در تربیتش سهل انگاری کردند که نتوانست قبل از ۱۶ سالگی آموزش ابتدایی در مدرسه پررف را شروع کند . از آنجائیکه یتیم بود از بسیاری چیزها بی بهره ماند . همین ناکامی باعث شد تا در خصوص پیوند جهان تربیت با جهان کار اندیشه کند .
او همراه با افرادی دیگر از جامعه مسیحی برادران موراوی ( پروتستانهای منطقه ) به دانشگاه هریورن رفت و تعلیمات پروتستانی و روش تدریس رایج زبان و ادبیات را فراگرفت . کمی بعد کتابی دراین زمینه برای مدارس عمومی چک نوشت و نیز نگارش یک فرهنگ لغت لاتین چک را آغاز کرد که در طی چهل سال بعد به تدوین کامل آن پرداخت .
پس از بازگشت به موراوی ، مدیر مدرسه شد و در فولنک اداره یک کلیسا را بر عهده گرفت . اما انقلاب بوهم و شروع جنگهای سی ساله، آغاز گرفتاریهای او بود ، مجبور شد از خانه اش بگریزد ، زن و فرزندانش در جنگ نادید شدند و آواره شد بنابراین به تاثیر دین در جنگ و صلح اندیشید و راه زندگی را لزوم انسجام دین در امور غیر دینی دانست . او از بوهم تبعید شد و ناچار به لپنو در لهستان نقل مکان کرد و به مرکز تجمع برادران موراوی یوست و در دبیرستان آنجا مشغول به کار شد . از آن زمان به بعد به تعلیم و تربیت روی آورد و به مطالعه آثار بیکن و کامپانلا و نویسنده گی شهر آفتاب را آغاز کرد و نیز به بزرگترین کار خود یعنی نوشتن کتاب " هنر بزرگ معلمی " به زبان چک دست زد . او بسیار با استعداد و باهوش بود و در سن ۲۰ سالگی موفق به اخذ درجه کترا شد او کتاب " دستور زبان لاتین را در سال ۱۶۱۸ نوشت ، سپس در سال ۱۶۷۰ در سن ۷۸ سالگی چشم از جهان فرو بست .
او آثار زیادی در زمینهی تعلیم و تربیت از خود برجای گذاشت (حدود یکصد و هفتاد اثر بزرگ و کوچک) که برخی از آنها عبارتند از: آموزش بزرگ، مدرسه کودکی، برداشتن بند زبانها، کاخ مؤلفان، تجسم عالم امور محسوس، و رواق (مایر، ج1، 1374، صص298-297). مهمترین اثر او همان «آموزش بزرگ» است که شامل کلیهی نظریات او دربارهی اصول و روشها و سازمان آموزش و پرورش است .
کمنیوس در تدوین آرای خود از اندیشمندان و فیلسوفانی همچون دکارت و بیکن، و مشربهای فکری بزرگی همچون فلسفه نوافلاطونی و فلسفه اسکولاستیک متأثر است. او مانند نوافلاطونیان برای عالم هستی سلسله مراتبی قایل است و عالم هستی و از جمله هستی انسان را در حال تحول و دگرگونی دائم میداند. او مانند ارسطو و آکویناس معتقد است که انسان دارای سه طبیعت نباتی،حیوانی و انسانی است و کمال انسانی از طریق فعلیت یافتن این طبایع و قوای مربوط به آن صورت میگیرد. او اعتقاد داشت که آدمی بالقوه دارای صورت خداوندی است و روح او مظهر صفات جلال و عظمت الهی است.
از نظر کمنیوس، تعلیم و تربیت یک نیاز قطعی و حق ذاتی انسان است و مذهب عاملی اساسی در تعیین هدف و مقصد تعلیم و تربیت است (طوسی، 1354، ص 138). هدف تعلیم و تربیت از دیدگاه او، همانند شدن با مبدأ و بازگشت به اصل خود و به فعلیت رساندن سه قوهی علم، قدرت و قداست است؛ به عبارت دیگر، آدمی باید به مدد دانش، اخلاق و دین به خردمندی، اراده و تقوا دست یابد (کاردان، 1381، ص111). یعنی تعلیم و تربیت بایستی به تمامی ابعاد وجودی آدمی نظر داشته و رشد و تعالی همه جانبهی انسانها را مدّنظر داشته باشد.
کمنیوس معتقد بود که باید نظام دانش بشری را طوری دگرگون ساخت که موجبات افزایش معلومات و قدرت و شادمانی بشر میسر شود. او در نظر داشت برنامهی مدارس را طوری طرحریزی کند که تشریح کاملی از جهان و ارتباط کلیهی پدیدهها با یکدیگر بهطرز علمی و مؤثر روشن گردد. بهنظر او افزایش معلومات و اندوختن حقایق و اطلاعات کافی نیست. او همچنین به آموزش زبان بسیار اهمیت میداد و در این خصوص پنج کتاب نوشته است (طوسی، 1354، صص 143-139).
عقاید فلسفی کمنیوس:
کمنیوس در تدوین آرای خود از اندیشمندان و فیلسوفانی چون دکارت و بیکن و فلسفه نوافلاطونی متأثر است ، او مانند نوافلاطونیان برای عالم هستی سلسله مراتبی قائل است و معتقد است عالم هستی بخصوص هستی انسان مدام در حال تغییر و تحول است .او مانند ارسطو و آکویناس معتقد است انسان دارای سه بعد طبیعت نباتی ، حیوانی و انسانی است و کمال انسانی از طریق به فعلیت رسیدن این طبیعت ها صورت می گیرد و آدمی بالقوه دارای صورت خداوندی است و روح او مظهر صفات جلال و عظمت الهی است .
کمنیوس ذهن آدمی را دارای سه قوه می داند : قوه مدرکه ) عقل ( که مشاهده می کند و بین اشیاء فرق می گذارد . قوه اراده که مفید را بر مضر اختیار می کند و قوه حافظه که یافته های عقل و اراده را برای آینده گردآوری و نگهداری می کند ( شاتو ،۱۳۵۶:۱۲۳ ). کمنیوس حافظه را ازآن لحاظ که نفس را به خداوند وابسته می داند " وجدان " هم می نامد. (سدلر ، به نقل از مقدس جعفری ، ۱۳۸۳ :۳۸).
ژان آموس کمنیوس که هم در زمان دکارت ( قرن هفدهم ) می زیسته است ، تحت تأثیر گذشتگان و معاصران خود نگرشی چند وجهی را در قلمرو تربیت عرضه کرد او که از یک طرف تحت تأثیر تجربه گرایی بیکن هم بود و از طرف دیگر تحت تأثیر نظریه انسان شناسی فلسفی او رقیب نظریه ژزیئت ها، مبنی بر سلطنت هزارساله مسیح و نظریه ای عمیقا مهرورزانه و منسجم تر بود . او به ارائه نظریه فلسفی و تربیتی به ارتقاء تربیت و در افق ارتقاء مناسبات انسانی در گستره جهانی پرداخت .
با توجه به تاریخ اندیشه تربیتی ، اندیشه کمنیوس دو بعد دارد ، بعد بسیار جدید و بعد بسیار کهنه ، آرای یک دانشمند ، یعنی موضوعی که در بررسی آثار دانشمندان بزرگ تعلیم و تربیت با آن روبرو می شویم به سهولت می توان نزدیکی فلسفه کمنیوس را با بیکن دریافت اما اگر با نگرشی تجربه گرایانه به آن نگاه کنیم نباید این ارتباط آشکاررا بیش از حد جدی گرفت . یک نکته اساسی این است که کمنیوس ظاهرا زبان ارسطو را بکار می بست با این وجود پیوسته تلاش می کند مفاهیم پیشرفت و ظهور را به جای سلسله مراتب ثابت بنشاند و پیرامون اندیشه توازن با هماهنگی در میان حوزه های مهم فکری سیر کند .
تفاوت واقعی کمنیوس با اندیشه های امروز تفاوت در شیوه های تفکر در قرون هفده و بیست مربوط می شود . از دیدگاه اثبات گرایانه صرف نظر از قوانین طبیعت، این باور که متافیزیک شهودی او یاری رسان در شناخت رشد انسان است با کنش متقابل انسان و طبیعت مددکار ما در این شناخت باشد ،امروزه چندان مقبول نیست . با توجه به اینکه امروز نظریه پردازیهای آرمانی جای خود را به شاخه های گوناگون علمی داده است ، اندیشه های اساسی کمنیوس را باید به زبان امروزی ترجمه کرد .
با وجود اختلاف روش ، کمنیوس را می توان به عنوان پیشروان مباین روان شناسی رشد معرفی کرد . با توجه به این نکته کمنیوس یا در جرگه پیروان نظریه قوای ذاتی ( یعنی این نظریه که رشد ذهنی را مترادف با تکامل ساختارهای خاص عملیاتی می داند )و یا در جرگه تجربه گرایان(که مغز را اندامی گیرنده می دانند ) قرار می گیرد . این تعبیر دو گانه به نوبه خود توصیف گر وضعیت واقعی تفکر کمنیوس است . او مانند همه پیروان جدی فعالیت و رفتار خود به خودی در انسان ، گاه به جانبداری از عمل گرایی و زمانی به اغراق گویی در باره نقش تجربه متهم می شود . مراد کمنیوس از توازی انسان و طبیعت را باید صرفا در ارتباط با همین نکته ویژه مورد بررسی قرار داد .
اصول تعلیم و تربیت از دیدگاه کمنیوس:
کمنیوس اصول تعلیم و تربیت خود را از مطالعهی طبیعت بهدست آورد. او از طبیعت و شناخت قوانین آن بهعنوان کلید خداشناسی یاد کرده است. مایر (ج1، 1374) در توضیح اصول تعلیم و تربیت از دیدگاه کمنیوس به شرح نه اصل پرداخته است که دکتر کاردان (1381). با نگاهی انتقادی آنها را به شش اصل فروکاسته است. اصول نهگانهی مایر بهطور خلاصه عبارتند از:
1- طبیعت موقع مناسب را رعایت میکند، پس تربیت نیز باید در بهار زندگی یعنی در دوران کودکی انجام گیرد.
2- طبیعت پیش از آنکه صورتی بهوجود آورد ماده آنرا فراهم میکند، پس در تربیت نیز باید کتابها آماده شوند؛ مطالب سخت ابتدا با اشیاء فهمانده شوند و سپس از طریق زبان؛ هیچ زبانی با کتاب و دستور آموخته نشود بلکه دانشآموزان بیشتر در محیط قرار بگیرند؛ علم اشیاء بر علم تلفیقی آنها مقدم باشد؛ و مثالها پیش از قواعد گفته شوند.
3- طبیعت موضوع مناسبی را برای عمل کردن انتخاب میکند، پس در تربیت نیز باید پیش از آغاز تحصیل ذهن دانشآموز را آماده کرد و استمرار تحصیلی وجود داشته باشد.
4- طبیعت در عملیات خود آشفته نمیشود بلکه در سیر خویش به پیش، از یک نقطه به نقطه دیگر گام برمیدارد، پس در مدرسهها باید طوری سازمان داده شوند که هر شاگردی در هر زمان معین فقط یک موضوع درسی داشته باشد.
5- در تمام عملیات طبیعت پیشرفت از درون است، پس شاگرد باید نخست چیزها را درک کند و بعداً آنها را بهخاطر بسپارد و معلم هم از روش تمام دانشها آگاه باشد.
6- طبیعت در فرآیندهای خود از کل شروع کرده و به جزء ختم میکند. پس در تدریس هر زبان یا علم یا هنر نیز باید از سادهترین جزء آغاز کرد.
7- طبیعت جهش نمیکند بلکه گام به گام پیش میرود، پس در تربیت نیز باید تمام موضوعات درسی با کمال دقت میان کلاسها طوری تقسیم شود که فهم موضوعهای قبل راه را برای موضوعهای بعد هموار کند و آنها را روشن سازد.
8- طبیعت اگر چیزی را آغاز کند، تا آن را به پایان نرساند از دست نمیدهد، پس هرکس به مدرسه میرود باید تا زمانی که کاملاً دانا و پرهیزگار شود، تحصیل را ادامه دهد؛ مدرسه باید در نقطه آرامی واقع شود؛ چیزهایی که باید طبق زمینه تحصیلات انجام شود باید بدون هیچ اهمالی انجام شود؛ هیچ شاگردی به هیچ بهانهای نباید عقب بماند.
9- طبیعت با دقت از موانع و چیزهایی که احتمال آسیبی از آن میرود پرهیز میکند، پس شاگردان باید جز کتابهای مناسب خود چیز دیگری دریافت نکنند؛ کتابها از نوعی باشند که بتوان حقیقتاً آنها را منبع حکمت و فضیلت و تقوا نامید؛ به شاگردان در مدرسه و اطراف آن اجازه معاشرت با معاشران بد داده نشود (مایر، ج1، 1374، صص 308-302).
مراحل تعلیم و تربیت از دیدگاه کمنیوس:
کمنیوس همچنین نخستین کسی است که به تعیین مراحل آموزش پرداخته است. وی برای تحصیل علم چهار دوره را به شرح زیر از هم تفکیک میکند:
1- از تولد تا شش سالگی: تربیت در خانواده و کودکستان
2- از شش تا دوازده سالگی: تربیت در مدارس ابتدایی یا «مدرسه زبان مادری»
3- از دوازده تا هجده سالگی: تربیت در مدارس متوسطه یا «مدرسه لاتین» یا «ژیمنازیوم»
4- از هجده تا بیست و پنج سالگی: تربیت در مدارس عالی یا دانشگاهها و سیر و سفر
:: بازدید از این مطلب : 6944
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0